اون چيزي که اون شب در کنار درياچه اتفاق افتاده بود گفتم بايسکل سوار ماشين شديم گلويي تازه کرديم و سيگاري و رفتيم سمت پارک بچه ها رو ديديم بيان تو ماشين بعد به دليل کرد و چاقو زد بعد برلين آخر سر هم که نت رو کشت بعد از جنازه ها رو با هم برديم و يکي درياچه انداختم اونجايي که شما پيدا کرد اين تنش رفتيم خونه ن چيزي بود که سيمونس تمام اين مدت انتظارش را مي‌کشيد گفته هاي يک شاهد عيني از کل ماجراي جنايت به سر صحنه در عرض دو روز سه بار اين داستان را تعريف کرد که خورد و بعضي از جزئيات که مي‌گفت غلط بود ورزش و اطلاعات ديگه نمي خورد ولي با آن مصرف الکل و مواد اونايي که داشتن اعتباري خيلي به حافظش نبود و گذاشتن پاي آنها دوباره نشونش پاي دستگاه دروغ سنج به نظر مي رسيد که درگيري در قضيه تاييد شده است و از پليس و تشک داشتن مي گفتند که اين تناقض هايي که ميگه اون حرفا که خودم شروع ميکنه ولي به نظر مي‌رسد همه چيز درست واقعا اطرافش هم در سطح تا اين که آخرشون نظرش عوض شد داداش عوض شد گفتش که نام و هرچقدر اعتراف کرده و پس ميگيرم پس ميگيرم و سوخته ها و به نام دوباره برش کردن از زندان هيچي به هيچي همه چي در واقع بر اساس اعتراف مي گرفت ديگه خوب جايي براي کار بيشتر وجود نداشت کم کم ديگه داشتم شد يک سال که اينها کشته شده بودند و تحقيقات هنوز به جايي نرسيده بود و من يک فکر خوبي دارم با اين ايده من به زودي خواهيم فهميد که واقعاً اين کار اينها هست يا نه ادامه در چنل بي !
درباره این سایت